انتخاب اسم و گرفتن شناسنامه
صبح روز ٥ شنبه ٢٩ مهر ١٣٨٩ باباجون آرشیدا رفت برای گرفتن شناسنامه و از بین اسمهای آناهیتا و آترین و آرشیدا ، آرشیدا انتخاب شد . آرشیدا : بانوی درخشان آریایی ، بانوی پاک و آراسته ...
زردی
مامان جونی صبح روز ٥ شنبه ٢٩ مهر بود که حس کردم تو چشات زرده عصر بود که بردیمت دکتر که گفت هرچه زودتر ببریمت آزمایشگاه ، چون عصر ٥ شنبه بود فقط بیمارستان قائم آزمایش میگرفت و قرار شد جوابو ساعت ١٠ شب بده و چون دکتر نبود همون موقع دستگاه آوردیم خونه . شما رفتی زیر نور تا ٣ روز . خیلی سخت بود هوا خیلی سرد بود هوای اتاق سرد بود شما هم میبایست لخت زیر نور باشی و چشات بسته باشه . خیلی اذیت شدی دخملی نازم ، آخه همون موقعها اصلاً شیر نمیخوردی و مجبور بودیم یکم شیر بدوشیم توی شیشه که بخوری یا با قاشق بهت بدیم. همه اون روزا گریه کردم و غصه خوردم نازناز مامان آخه خیلی کوچولو بودی .بعد از ٤ روز بردیمت دکتر که گفت بهتری د...
تولد دخملی
صبح روز یکشنبه ٢٥ مهر ١٣٨٩ بود که داشتیم صبحانه میخوردیم که چند بار رفتم wc . بعد از چند لحظه حس کردم که یه مایعی داره از بدنم بیرون میاد و تمام بدنم میلرزید .استرس بدی داشتم . خیلی زود بود برای بدنیا اومدنت دیروز وارد هفته 35 شده بودی .خیلی ترسیده بودم. بابایی هم ترسیده بود ولی می گفت خب تو استرس نداشته باش عیبی نداره . ولی من که دست خودم نبود میترسیدم و میلرزیدم . بعد از چند دقیقه که یه کم آروم شده بودم رفتم حموم دوش گرفتم بابای هم به مامانی زنگ زد و هم با دکتر هماهنگ کردن که بریم مطب من هم از تو ماشین زنگ زدم به باباجونم که به اونا هم خبر بدم عصر حرکت کنن که بیان پیشم . واقعاً توی اون شرایط به مام...
حس بودن تو
دخملی نازم عصر روز ٢٦ اسفند ٨٨ بود که با باباجون رفتیم آزمایشگاه که فهمیدیم یه نی نی ناز قراره ٩ ماه دیگه بیاد پیشمون . خیلی خوشحال شدیم . همونجا تو ماشین بود که زنگ زدم به مامان جون بهش خبر دادم اونم کلی ذوق کرده بود . بعد هم شیرینی خریدیم و رفتیم خونه مامان بابایی و به اونا هم خبر دادیم. آخه خیلی ذوق کرده بودیم. ١٣ بدر ١٣٨٩ . امروز اولین روزی بود که با بوی غذا حالت تهوع گرفتم . مامان جون صبح زود بیدار شده بود که غذا درست کنه برا سیزده بدر . که اصلاً نتونستم بوی برنج تحمل کنم. دخمل نازم اولین تکونات هفته هجدهم بود تکونات مثل ترکیدن و خالی شدن بود خیلی کوچولو ، راستش اولش که نفهمیدم چیه ولی خب چند بار دیگه تکرار شد فهمیدم که تکونای تو&n...