آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

بانوی درخشان آریایی

نیمه اول زندگی آرشیدای نازم

1390/4/19 13:39
نویسنده : مامانی
304 بازدید
اشتراک گذاری

عقیقه آرشیدا ی نازم: ١٣ آبان ١٣٩٠ . خونه مامان محسن.

١ ماهگی آرشیدای نازم : صبح روز ٢٥ آبان ٨٩ با بابا محسن رفتیم مرکز بهداشت دانش آموز . وزن دخملیم  :٣ کیلو . قد: ٥٠.

اولین مسافرت آرشیدای نازم : رفتن به شمال، عصر روز سه شنبه ٢ آذر  با بابا محسن حرکت کردیم به طرف آمل . با قطار . خیلی استرس داشتم که اذیت بشی دخترم . ولی خدا رو شکر تو کوپمون هیچکس نبود و تو هم خیلی راحت خوابیدی و فقط وقتی قطار تو ایستگاهها می ایستاد شما بیدار میشدی و شیر می خوردی و دوباره می خوابیدی. ظهر بود که رسیدیم آمل . قراره ١ ماه بمونیم . بابا محسن هم عصر برگشت مشهد.

چهل روزگی آرشیدا : صبح روز ٥ آذر مامان جون شما رو برد حموم . عصر هم برات جشن گرفتن یه جشن با حال و مفصل . دستشون درد نکنه . خیلی خیلی هم ازشون ممنونم .

باباجون و مامان جون بهت یه گوشواره و دایی ها هم یه تو گردنی بهت کادو دادن و کادو های دیگه  هم که فامیل برات آورده بودن . دست همشون درد نکنه.

niniweblog.com 

تاسوعا و عاشورای ٨٩: با مامان جون و دایی اینا رفتیم نیاک . بابا جون هم که رفته بود شاهاندشت  ولی چون اونجا سرد بود ما نمیتونستیم بریم . نیاک هم خوب بود . من و شما همش  تو خونه بودیم . همش میترسیدم که نکنه سرما بخوری . ٢٥ آذر هم که روز عاشورا بود همزمان با دو ماهگیت بود و واکسنت افتاد برای دوشنبه . شب ٥ شنبه هم با دایی مهرداد برگشتیم آمل.

٢ ماهگی آرشیدای نازم: به خاطر مصادف شدن ٢ ماهگیت با روز عاشورا و تعطیلات قرار شد ٢ شنبه ٢٩ آذر ببریمت برای واکسن . بابا محسن هم روز قبل اومده بود دنبالمون . وقتی بعد از یک ماه دیده بودت خیلی ذوقیده بود آخه خیلی تغییر کرده بودی.

وزن ٢ ماهگی دخمل نازم: ٤٤٠٠ و قد :٥٥ . ماشالهههههههههههه . تازه داری یه کم جون میگیری.

وقتی واکسنت رو زدن هم کلی گریه کردی و با التماس بهمون نگاه میکردی . فدای دخمل نازم بشمممم.بعد از واکسن هم که تب کردی . که بهت قطره میدادم  و همش ناله میکردی .

niniweblog.com

سه ماهگی آرشیدای نازم: ٢٥ دی ١٣٨٩ . وزن :٥٤٠٠ . قد:٦٠ . ماشالاااااااااااااااااا

 

niniweblog.com

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)